یکی از بهترین روزای زندگیم
سلام قشنگ مامان امروز بعد از این همه مدت اومدم بنویسم به سختی خوابوندمت امیدوارم تاآخر این مطلب بیدار نشی و من بتونم برات بنویسم. عشق مامان امروز سالروز روزیه که به آروزی همیشگیم که داشتن یک نی نی بود رسیدم . روزی که خوابالو بلند شدم و بی بی چک گذاشتم و بعد از چند دقیقه ناباورانه بهش نگاه کردم ناباورانه چون فکر نمی کردم خدای مهربون اینقدر زود حاجتم رو برآورده کنه چون فکر می کردم مثل همیشه باید صبر کنم و صبور باشم ولی هزاران مرتبه شکر که خدای مهربون برای دادن فرشته کوچولو منتظرم نگذاشت. اینقدر ذوف زده بودم که اشک چشمام نمی گذاشت درست ببینم و با بغض بابایت رو صدا کردم گفتم ببین مهدی من دارم درست می بینم واقعاً خدا به ما نی نی داد به این زو...
نویسنده :
بهار
22:05